-
خالی
چهارشنبه 31 تیر 1388 13:44
دنبال کسی می گردم که از آن من است اما از آن من نیست !من به دنبال نغمه ای سرگردان ، روزی از شهر خود رفتم .... و اکنون تنها دست ای خالی در جیب دارم .....
-
کی ؟
چهارشنبه 31 تیر 1388 13:44
دنبال کسی می گردم که از آن من است اما از آن من نیست !
-
تو
چهارشنبه 31 تیر 1388 13:43
اگر تو نباشی فروغی ام که بی فروغ شده است !...
-
بهار
چهارشنبه 31 تیر 1388 13:43
زاده ی بهاری گرچه بهار که می آید می روی... بهار که می رود می آیی....
-
من
چهارشنبه 31 تیر 1388 13:42
کاش من هم جسارت داشتم ... هم اندازه ی تو .... یا کسی ان دورها در انتظار من نبود .... یا من چیزی برای از دست دادن نداشتم ... ان وقت می امدم .... می امدم تا آنجا تا انتها.... تا همان جایی که می شود فریاد شد ... بی صدا همه صدا شد ... می امدم ... تا با هم دستی می شدیم... یا چون آن کلاغی که قوی شد!
-
ردپا
چهارشنبه 31 تیر 1388 13:41
دردها می میرند آنچه می ماند ردپای کوچکی ست...
-
روزی...
چهارشنبه 31 تیر 1388 13:40
روزی من نیستم روزی تو نیستی و روزی همه ی ما به بی رنگیی مدام مبتلا می شویم....
-
خاطرات
یکشنبه 28 تیر 1388 22:21
علت اینکه پیش نویس رو به پست قبل اضافه کردم واقعا نمیدونم چی بود... شاید یک لحظه احساس کردم که وبلاگم ماله خودمه ... خیلی وقته با این وبلاگ احساسی دارم که توی هیچ کدوم وبلاگ هایی که داشتم رو نداشتم... یک جورایی بوی خاطرات قدیمی رو میده بوی وبلاگ شرح عشق با تمام ناتوانی اش منو یاد شرح عشق میندازه ! یاده وبلاگ بدون تو !...
-
عصا به دست !
شنبه 27 تیر 1388 23:45
پیش نوشت... گاهی وقتها آدم در گیر یک سری موضوعاتی میشه که شاید لازم نبوده واقعا در گیر بشه ... نمیدونم درگیر یک موضوعی شدم که وقتی تجزیه و تحلیلش میکنم خیلی شبیه کمونیست نشون میده... دنبال راه شکست کمونسیت هستم که اصلا چی شد کمونیست شکست خورد... از اونجایی که به خاطر شرایط خاص زندگی ام ٬ خودم هم آدم خاصی شدم... الان...
-
درود
پنجشنبه 25 تیر 1388 22:58
تا تنهایی چند قدم مانده آنقدر نیامدی که به بودنم شک کردم به همه چیز... حتی آفتاب سر صبح !ساده دل بودنم یک وجب بود قد همه ی دلخوشیهای بی رنگ حالا اگر به مهتاب نگاه نمی کنم ، اگر روزها را جدی نمی گیرم ، فقط بخاطر نبودنت نیست بخاطر خودم است بخاطر تکه دلی که گم کردم و خیال کردم همه چیز خواب بوده است اگر چه سکوت بود اگر چه...
-
کجاست اینجا ؟
چهارشنبه 24 تیر 1388 23:40
به نام اندیشه های پاک... سلام... نمیدونم واقعا من و چه بیشتر جلو میرم بیشتر به این شعر می رسم و تو یک کلمه شعر کل حرف دله منو خلاصه میکنه و بیان میکنه... ای پرستوهای خسته، سرزمین پاکیم کو این خیابانها غریبند، کوچه های خاکیم کو خوشبختانه فردا آخرین روزه کاری مرگ باره منه... یک همکار من داشتم توی اونجا به نظر دختر خوبی...
-
چی بگم ؟
سهشنبه 23 تیر 1388 15:15
گویند کسان بهشت با حور خوش است من می گویم با آب انگور خوش است این نقد بگیر و دست ار آن نسیه بردار که آواز دهل شنیدن از دور خوش است خیام **** به نام خداوند جان و خرد کزین برتر اندیشه بر نگذرد و با درود به همگی دوستان یاران عزیزان مهربانان پست دیشب من مثل اینکه خیلی طرفدار داشت و کامنت هام به 34 تا رسید !!! بانوان گرامی...
-
زاینده رود
جمعه 19 تیر 1388 21:03
چند پیش نویس : * : خیلی از دوستان با اسم انگلیسی وبلاگ من مشکل دارند و میگوند که باعث به هم ریختگی وبلاگ میشه ! چشم ! ببخشید ! اگه کسی خواست منو به فارسی لینک کنه اسم فارسی وبلاگم هست " پارک جنون " ! اینم اسم فارسی ! ** : ببخشید این چند روز اینقدر خسته و گرفتارم که فرصت ندارم به دوستانی که بهم سر میزنند سر...
-
True Love
جمعه 19 تیر 1388 20:36
Once a Girl when having a conversation with her lover, asked یک بار دختری حین صحبت با پسری که عاشقش بود، ازش پرسید Why do you like me..? Why do you love me? چرا دوستم داری؟ واسه چی عاشقمی؟ I can't tell the reason... but I really like you دلیلشو نمیدونم ...اما واقعا"دوست دارم You can't even tell me the reason......
-
دل تنگی...
پنجشنبه 18 تیر 1388 15:47
سلام... دلم می خواد بی مقدمه یه چیزایی بگم چیزایی که نه شعرند نه واژه های خوشگل دارند نه حرفای ماندگاریند،می دونم خیلی سخته اما سعی کنم اینارا تو ذهنم نگه دارم اما از این هزاران هزار کتاب از حرفهایی که توی دلم هستش دارم اسم روی جلد اون کتابها رو براتون میگم ! این روزا بد جوری دلم تنگه... اینقدر دلم تنگه که نمیتونم بگم...
-
زندگی...
یکشنبه 14 تیر 1388 13:10
سلام... امروز اومدم یکم در مورد زندگی حرف بزنم (ببخشید اگه پست طولانی هستش ) اینکه چطوری زندگی میتونه خوب بشه ... چطوری میتونه بد باشه... اصلا چرا بعضی وقتها احساس خوب میکنیم چرا بعضی وقتها احساس بد البته همه اینها که میگم در مورد خودم و زندگی خودم هستش نمیگم همه اینجوری هستن من با توجه به تجربیات خودم و احساسات هرچند...
-
من و مسنجر !
شنبه 13 تیر 1388 13:16
سلام به همگی دوستان گل خوب امروز بحث مربوط به رشته ام یعنی کامپیوتر میشه خیلی ها هنوزم که هنوزه با یاهو مسنجر مشکل دارند... امروز اومدم یک سایت خیلی خوب برای مسنجر بهتون معرفی کنم که شما رو از یاهو مسنجر بی نیاز میکنه قابلیت ارسال فایل داره... میتونید عکس واسه بک گراند خودتون انتخاب کنید... محیط گرافیکی بسیار زیبایی...
-
عاشقانه !
جمعه 12 تیر 1388 16:07
نمیدونم چرا از این عکسه خوشم اومد ! بعد مدتی به اصرار محمد رضا کلیپ آهنگ عادت از شادمهر رو دیدم اینقدره اعصابم خورد شد ! آخه یکی نبود بگه به این هووووی این داره غرق میشه ! دختره هم که صداش در نمیومد سایلت خفه شد توی آب ! اه... دلم گرفت ! من هم همینجوری یکهو جو عاشقانه ام گرفتمو این آپ رو میگذارم ... به یاد روزهای...
-
میروم !
جمعه 12 تیر 1388 10:53
**** لینک عکس خراب شد !!! ******* سلام... پست رو با یه بیت شعر از حافظ شروع میکنم از غم هجر مکن ناله و فریاد که دوش زده ام فالی و فریاد رسی میآید خیلی وقت بود به خاطر امتحانات و گرفتاری های اخیر از شعر دور شده بودم توی برره هرچند که تنها هستم ولی خوب خیلی جای داره که بتونی به کارایی برسی که وقتی توی جمع هستی نمیتونی...
-
تقصیر خودمه ؟
چهارشنبه 10 تیر 1388 12:59
فراموش که نکردی آن زمانی که از روزهای آبی میگفتیم ؟ یادت میاد شروع رو با یک شروع آبی نقاشی کردیم ؟ راستی چرا اینجوری شد ؟ حالا من تنها و تو... بگذریم ! من باور کردم که زمان خیلی چیزها رو عوض میکنه ، روزهای خوب رو به روزهای بد و روزهای بد رو به روزهای خوب... این تجربه من دیگه نمیگذاره توی خوشحالی ها خیلی شاد بشم یا توی...
-
سلام
سهشنبه 9 تیر 1388 23:41
سلامت را نمیخواهند پاسخ گفت سرها در گریبان است اگر دست محبت سوی کس یاری به اکراه آورد دست از بغل بیرون که سرما سخت سوزان است سلامم را تو پاسخ گوی در بگشای !
-
سکوت
سهشنبه 9 تیر 1388 20:54
عشق به زخم که برسد سکوت می شود زخم که عمیق شود، دل دیگر حرفی ندارد هرچند نخواهد که سکوت شود ! من در این بغض های هر لحظه ، در این دلتنگی های مدام، در این آشفتگی های دقایق، دارم سکوت می شوم با من از عشق چیزی بگو پیش از آنکه زخم هایم عمیق شود !
-
عمه ملوک !
سهشنبه 9 تیر 1388 14:33
یک صاحبخانه پیری دارم تا حالا ۱۸ بار قصه عمل کردن چشمش رو گفته هر بار هم که گفته ا شوق و ذوقی که انگار دفعه اولشه میگه ٬ تعریف کرده !!! منم هر دفعه که گوش میدم انگار بار اولمه همون سوال ها رو میپرسم همون حرفها رو میزنم که دفعه اول برام پیش اومد... پی نوشت : از دو تا چیز بدم میاد - یکیش از یکیش ٬ یکیش از اون یکیش
-
نگرشت را عوض کن همه چیز عوض میشود...
سهشنبه 9 تیر 1388 14:19
اگر A B C D E F G H I J K L M N O P Q R S T U V W X Y Z برابر باشد با 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20 21 22 23 24 25 26 (تلاش سخت) Hard work H+A+R+D+W+O+ R+K 8+1+18+4+23+ 15+18+11= 98% * (دانش) Knowledge K+N+O+W+L+E+ D+G+E 11+14+15+23+ 12+5+4+7+ 5=96% * (عشق) Love L+O+V+E 12+15+22+5=54% * خیلی از ما...
-
تقدیم به همه کسانی که ایستاده مرده اند !
سهشنبه 9 تیر 1388 12:41
شب از شب های درد انگیز و من دلتنگ جدایی ها نشسته بین ما فرسنگ ها فرسنگ تنم از تب پریشان است و جان خسته به رویم هر دری بسته نه امیدی نه یاسی تا توانم بود چه بد فرجام و بد آغاز شکسته بال هر پرواز و من آشفته و غمگین... هزار اندیشه ام در سر سر سنگین از تب را به سینه سخت می سایم ز وحشت دیدگان بسته صدا در گوش ها بسیار...
-
Close To You !
دوشنبه 8 تیر 1388 14:47
به نام خداوند جان و خرد ٬ کزین برتر اندیشه بر نگذرد... و با درود به تمامی دوستان ٬ یاران ٬ عزیزان ٬ مهربانان توی رسم سخنرانی و یا صحبت با کس یا کسانی وقتی نمیدونم که چطوری حرفت رو شروع کنی میگویند که با لطیفه حرفت رو شروع کن... من این رسم رو الان کنار میگذارم و یک سری حرف هایی رو جایگزین این لطیفه میکنم ! اینکه من...