پارک جنون

Sólo me importa amarte

پارک جنون

Sólo me importa amarte

روزی روزگاری...

به نظر شما یک کلمه یک واژه یا حتی یک واج... حقیقت رو میگه ؟

سوالی که مدتهاست من رو درگیر خودش کرده...

به نظر شما کسی که خودش رو میکشه...نه فیزیکی بلکه روحی...

امکان زنده شدنش هست ؟

یک لحظه دنیا رو تصور کنید که هیچ و هیچ کلمه یا واژه ای نبود...

همه با احساسشون ارتباط برقرار میکردند...

به نظر شما اون موقع هم احساس میتونست دروغ بگه ؟

تا حالا شده چیزی یا کسی بهت زندگی رو ...

یاد آوری کنه ؟

تا حالا دقت کردین همه چیز توی نقطه اوج تمام میشه ؟

شاید چون ما تو نقطه اوج تسلیم میشیم !

تو نقطه اوج یادمون میره...

همیشه وقتی که دلم خیلی میگیره...

خیلی دل تنگ میشم...

با خودم میگم فرزاد ... دنیایی تو کهنه شده... مرده !

دنیا دیگه عوض شده تو همین مدت کم همه چیز عوض شده...

یا باید خودت همراهشون بمیری...یا به دنیای جدید عادت کنی...

یا...

شاید...

بشه که دنیایی قدیم خودت رو توی همین دنیا ببینی...

-------------------------------------------------------------------

این شعر هم تقدیم به یه دوست مهربون که این روزا دلش گرفته...


غصه نخور مسافر این جا ما هم غریبیم
از دیدن نور ماه یه عمره بی نصیبیم
فرقی نداره بی تو بهارمون با پاییز
نمی بینی که شعرام همه شدن غم انگیز!
غصه نخور مسافر اونجا هوا که بد نیست
این جا ولی آسمون باریدنم بلد نیست
غصه نخور مسافر فدای قلب تنگت
فدای برق نازه اون چشمای قشنگت
غصه نخور مسافر تلخه هوای دوری
من که خودم می دونم که تو چقدر صبوری
غصه نخورمسافر بازم میای به زودی
ما رو بگم چه کردیم از وقتی تو نبودی
غصه نخور مسافر غصه اثر نداره
از دل تو می دونم هیچ کس خبر نداره
غصه نخور مسافر همیشه این جوری نیست
همیشه که عزیزم راهت به این دوری نیست
غصه نخور مسافر غصه کار گلها نیست
سفر یه امتحانه به جونه تو بلا نیست
غصه نخور مسافر تو خود آسمونی
در آرزوی روزی که بیای و بمونی.....

نظرات 10 + ارسال نظر
عباس شنبه 17 مرداد 1388 ساعت 09:47 ب.ظ http://konkorebargh.blogsky.com/

سلام دوست عزیز وبلاگ خوبی رو ایجاد کردی امیدوارم یه سر به من بزنی .روی تبلیغات هم کلیک کن موفق باشید

رها شنبه 17 مرداد 1388 ساعت 10:15 ب.ظ http://violet-raha.blogfa.com

سلام امیدوارم خوب باشی
ممنون که به وبلاگ من اومدی
به من گفتی دلم گرفته اره گرفته خیلی
اما فکر کنم دل تو بیشتر گرفته باشه مطالبت خیلی قشنگند
مرسی

مرسی که اومدی ! خوب راستش آره...

اما الان نوشته هام مثلا شاد هستن شما از کجا اینو گفتی ؟ :D

سپید یکشنبه 18 مرداد 1388 ساعت 04:32 ق.ظ http://space-a2.blogfa.com

سلام فرزاد. کجایی تو همزاد؟ ( شعر شدا.... )
بی معرفت ، اگه من نیام سر بزنم ، تو نمیای؟

یاهو هم که نیستی...
این چه وضعشه؟؟؟ بیا می خوام برات تعریف کنم ، تو این مدت چه کاااااراااااااااا که نکردم

منتظرم همزاد...
موفق باشی...

سلام همزاد

والا من چند بار سر زدم نظر هم دادم ولی خوب ندیدی حتما !!!

نه هستم بیشتر وقها دو تا آی دی دارم میام اون یکی رو بهت میدم

--

به به امیدوارم که حوادث خوب داشته باشی که بگی

چشم الان میام اونجا...

آتیش پاره یکشنبه 18 مرداد 1388 ساعت 08:40 ق.ظ

نقطه اوج یعنی جایی که توهمات رسیده به آخرین حد خودش! یهو یه تلنگر واقعیتارو نشونت میده و تورو از توهم میکشه بیرون! اگه با تغییرات دنیا پیش بری و واقع بین باشی هیچ وقت تسلیم نمیشی همرو تسلیم میکنی تو توهم زندگی کردن جواب نمیده!

آتش پاره جان تو این نظر رو گذاشتی برای من ؟

واقعا خودت بودی ؟ باریکلا بهت امیدوار شدمااا

ما دوتا یکشنبه 18 مرداد 1388 ساعت 11:11 ق.ظ

سلام علیکم!
حالت بهتره فرزاد جان!
این احساسی که تو میگی برا خیلی ها پیش میاد!
باید تلاش کنیم خودمون رو بسازیم!
مطالب خوبی بود!

سلام و درود !

مرسی بله یکم بهترم ! البته بهتر هم میشم خیلیییییییییییی

کم پیدا شدینااا

همه ما آدمها همیشه درگیر احساسات هستیم به نوعی ...

اون روز نیاد که بی احساسی سراغتون بیاد

بیچارگیه آقا جان ! بیچارگی...

خانمی یکشنبه 18 مرداد 1388 ساعت 09:56 ب.ظ http://sshh.blogsky.com

سلام!

آره حتما یه کلمه می تونه حقیقت رو بگه!

اگر هم نتونه کم کم می تونه بگه که اینی که الان هست حقیقت نیست.

همین خود کلمه ی حقیقت

باگفتنش میشه فهموند که حقیقت این هست یا نیست

توجه کنید:

حقیقت!!

حقیقت؟؟

:)

اول از همه سئوال اینه که چرا کسی باید روح خودش رو

بکشه؟ا

ین اتفاق خیلی نمیفته چون مرگ روح ما خیلی دست خودمون نیست

ما نمیتونیم توی طول عمر روحمون به اندازه جسممون دخالت کنیم...

روحمون به احساساتمون وابسته است

همینی که شما چند جمله بعد بهش اشاره کردید چیزی که به دیگران و افکار ما وابسته است

شما گفتید که یه چیز (از نظر من)غیر ممکن(دنیای بدون واژه)رو تصور کنیم

و ببینیم آیا اون جا احساسات میتونن دروغ بگن یا نه!

به نظر من راه بیان احساساتمون واژه ها هستند

حالا اگه واژه ها رو بیان نکنیم احساسات از بین میرن پس

ارتباطی هم در کار نیست

ولی در جواب شما باید گفت بله میشه روحمون دوباره زنده بشه...

منم موافقم که همه چیز توی نقطه ی اوج تموم میشه شاید

به خاطر اینه که ما از اوج خسته میشیم

یا میترسیم اوج رو از دست بدیم که بالاخره از دستش هم میدیم

در رابطه با تاریخ تولید و انقضای دنیاتون باید

بگم انسان ها دنیاشون رو به راحتی به دست نیاوردند

که به همون راحتی از دست بدن و دوباره یکی دیگه بسازن

بعد یادمون هم باشه که تنوع طلبی خیلی خوب نیست چون

همه چیز در حال کهنه شدن حالا برای تغییر دنیامون باید

احساسمون رو تغییر بدیم برای تغییر احساس باید افکارمون

رو کنترل کنیم که در نتیجه میرسیم به بحث خودمون!!!

ببخشید من زیاد حرف زدم...

میام حالا بازم شما هم حتما بیاین

(من یک بار یه نظر نوشتم بعد پاک شد بعد مجبور شدم دوباره بنویسم بعد اگه مشکلی دشت بذارید به حساب همون!)

منتظرم...

سلام و درود...

1- در مورد نفس اولتون توی وبلاگتون گفتم ....

2- از سر دیوونگی خوودش رو کشت !!! من نکشتم که خودش خودش رو کشت !!!

3-من تونستم اینقدر توی روح نداشته ام دخالت کنم که یادم رفت حالت

اولش چی بود اصلا !!!

4- درباره اوج و از دست دادن هم تا حدودی موافقم به اضافه اینکه

فکر میکنیم دیگه همیشه هست و بهش توجه نمیکنیم...

5-بله تنوع طلبی دشمن انسان هستش البته اگه زیاد از حد باشه...

6-در مورد کهنه شدم هم شاید بشه آرزویی داشت یا هدفی داشت

که با زمان پیش بره و مرتب بشه آپدیتش کرد نه ؟؟

7-چه بحث قشنگیه !!!

8-اختیار دارید این چه حرفیه ...

9- منتظرتون هستم همیشه وبلاگ خودتونه !!

حالا چرا نمیایید تو ؟ دم درب بده که !!! (تعارف اصفهانی !!!!)

نه شوخی کردم همیشه در این وبلاگ به رویتون بازه...

عزراییل دوشنبه 19 مرداد 1388 ساعت 12:01 ق.ظ

آخه میترسم حرف بزنم بگین تکراریه .خوب حق دارین چون واقعاْ همه چی شده تکرار.

والا من نگفتم ! خواهر گرامی گفتن !!!

ما دوتا دوشنبه 19 مرداد 1388 ساعت 11:08 ق.ظ

من که سعی میکنم همیشه بهت سر بزنم!
دارم خود سازی میکنم فرزاد!
خود سازی!
میگم ما مردا احساسی تریم یا زنا؟

مرسییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی

خود سازی بهترین چیز توی زندگی یک انسانه !!!!

والا من فکر میکنم که ما مردا احساسی تر هستیم !!!!

زن ها 90% احساسشون از روی غریزه هستش و بحث هرمون ها و این

حرفها...

ولی مردا یا احساسی نمیشند یا اگه بشن واقعی هستش !!!

بگذریم از استثناها... ولی بیشتر همینجوریه

بعدم زنها خیلی راحت تر از یک چیزی دل میکنن ! مثل آب خوردن..

ولی مردا دل کندشون خیلی سخته !!!

(وقتی که هر دو جنس به صورت حقیقی وابسته چیزی بشن )

مریم دوشنبه 19 مرداد 1388 ساعت 12:23 ب.ظ http://dandelion68.blogfa.com/

سلاممممممممممم
خوبی؟؟؟؟؟؟؟
مرسی به من سر زدی
بازم بیا. اگه دوس داری تبادل لینک کنیم.

سلام...

بله دوست دارم !!! :)

میرزا دوشنبه 19 مرداد 1388 ساعت 06:37 ب.ظ http://minoodasht.blogsky.com

عجب توهمی ..چطوری ...بیا پیش میرزا طنز نویس که مایه ی مباهات و فخرمان شوی

اختیار دارین ! چشم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد