اینجانب خواهر آقا فرزاد آمدیم تا بگوییم متاسفانه برادر گرامی در بستر بیماری تشریف بردن
قرار بود امروز مرخص بشن و بیاییند ولی ظاهرا حالشون وخیم تر شده و معلوم نیست کی به این
دنیای مجازی بازگردند... من با اجازه همگی به دوستان گرامی اش دروغ گفتم که رفته سفر به اصرار خودش گفتم ولی خوب حالش رو ندارم بیام اینجا هی بگم اینور یا اونوره . وقتش رو هم ندارم ولی فعلا من میام اینجا...
فرزادم امیدوارم که زودتر اینجا دوباره رنگ و بوی خودت رو بگیره... من واقعا نگرانتم ببخشید اینقدر باهات بداخلاقی کردم. اینجا معذرت خواهی میکنم
هر کاری کردم میخواستم به خودت بیایی مگرنه میدونی که چقدر خواهر جونت مهربونه مگه نه ؟
بخند دیگه گذشته رو هم فراموش کن عزیزم ببخشید من بدون اجازت حتی با استادات هم صحبت
کردم ببین با این بچه چقدر برات وقت گذاشتم حیفه که زحمات یک زنه بچه به کول رو هدر بدی
نگران نباش مواظب اینجا هستم