سلام...
امروز اومدم یکم در مورد زندگی حرف بزنم (ببخشید اگه پست طولانی هستش ) اینکه چطوری زندگی میتونه خوب بشه ...
چطوری میتونه بد باشه... اصلا چرا بعضی وقتها احساس خوب میکنیم چرا بعضی وقتها احساس بد
البته همه اینها که میگم در مورد خودم و زندگی خودم هستش نمیگم همه اینجوری هستن
من با توجه به تجربیات خودم و احساسات هرچند متفاوتی که با دیگران دارم این حرف ها رو میگم
اول بگم بیشترین تاثیر که یک چیز میتونه روی من داشته باشه موسیقی هستش
نمیتونم بگم چقدر موسیقی میتونه که منو تحت تاثیر قرار بده
اگر یک موسیقی بد باشه و من گوش بدم حال منو به کل دگرگون میکنه اگه هم یک موسیقی گوش بدم که از روی احساس واقعی و صداقت باشه میتونه که روی من تاثیر مثبت بگذاره
اگه یک موسیقی یا یک نت بیخودی بزنم با سازم حالم برای مدت ها بد میشه ولی اگه یک نت
زیبا و احساسی باشه حال منو واسه مدتها خوب نگه میداره
تاثیر که موسیقی روی من داره رو شعر هم داره هرچند موسیقی بیشتره...
هر کسی برای خودش توی یک دنیایی زندگی میکنه زندگی من با اعضای خانواده ام که توی
یک خونه هستیم متفاوته... با هم خونه ای های سابقم از زمین تا آسمونه...
دنیایی من دنیایی سکوت و تنهایی هستش یا بهتره بگم شد !
من آدم تنهایی نبودم هیچوقت من همیشه بیشتر وقتم رو با دوستانم میگذروندم
بیشتر وقتم رو صرف ایمیل دادن با دوستان و گشت و گذار بود
بسیار بسیار آدم خانواده دوستی بودم و هستم خیلی از وقتم رو واسه خانواده ام صرف میکردم
و***٬ رک بگم آدمی نیستم که حقایق زندگی ام رو از خودم مخفی
کنم ***! من*** به اوج رسیدم و از اوج
سقوط آزاد داشتم به روی زمین بدون چتر نجات ! *** من یک پاره گلادیاتور داشتم
اما بدون چتر ! بعد از اون دیگه تنها شدم دیگه حوصله نداشتم واسه دوست یا خانواده...
از اونجا به بعد تنها زندگی کردن رو مجبور به یاد گیری شدم
خودم شدم یک طرف خودم یعنی همه زندگی ام افکارم احساسم هر چیزی که مربوط به مسائل
شخصی خودم میشد و هر چیزه دیگه جز اونها یک طرف دیگه
همه اینها رو گفتم که بگم من توی اون صعود و نزول ها خیلی چیزها رو یاد گرفتم
مهمترین اونها رسیدن به یک حس ثابت بود !
توی اون روزهایی که تنها بودم نشستم پیش خودم فکر کردم
که چه چیزهایی میتونه به من لذت بده منو به آرامش برسونه
اونهایی که توی همه شرایط روحی این کارو میکنه اونهایی که وقتی شادم یا ناراحت
چیزهایی که باعث زجرم میشه چیه ؟
نشستم فقط و فقط روی خودم مطالعه کردم
که خودم رو بشناسم
که با خودم آشتی کنم
بیشتر ما ها از اینکه خودمون رو بشناسیم میترسیم ! نمیدونم چرا !!!
این بود که خودم رو پیدا کردم که توی هر شرایطی بتونم از خودم مراقبت کنم
بتونم توی هر شرایطی با عقل و خرد خودم به مسائله نگاه کنم
بتونم احساسات خودم رو کنترل کنم
بعد از تلاش های زیاد شد...
و من الان به یک حس ثابت رسیدم
میدونم کجا باید با خودم چیکار کنم
بعدش عاشق خودم شدم !
خودخواه یا مغرور نشدم نه اصلا
ولی عاشق خودم شدم...
به این نتیجه رسیدم که هچی چیز مثله صداقت درستی و پاکی
نمیتونه باعث پیشرفت و رشد آدم بشه
و خوب بودن بدون وابستگی به هیچ آقا بالاسری یا بردگی هر موجودی
را در راه خودم قرار دادم
خیلی ها نمیدونن از خودشون چی میخوان
اینها رو گفتم که یادم بمونه
توی این همه دروغ و نفرین و قلب سیاه اطرافیانم
من به خودم وابسته باشم به خوبی خودم
اگه که آدم به خوبی چیز وابسته شد اگه از اون چیز
حالا هر چی میخواد باشه
اگه به اون وابسته شد اگه اون چیز یک خطا داشت یا اون صنمی که توی ذهنش ازش ساخته بود
که اون چیز فلان و بهمان اگه یکروز دید که نه نبوده اونقت بی هیچی میشه !
اینکه خوبی هر کسی درون خود اون شخصه !
اگه هر کسی یکروزی به خودشناسی رسید
دنیایی که توش زندگی میکرد (منظورم دنیایی افکار و دیدگاهش نسبت به زندگی هستش )
رو خودش با دستای خودش ساخت و بهش رسید نه چیزی که از بچگی بهش یاد داده اند
یا فقط از اطراف بدون فکر یاد گرفته اونوقت به یک زندگی و احساسی میرسه
که با هیچ قلم و کاغذی یا هیچ زبانی یا هیچ نتی و هیچ چیز دیگری قادر به بیان زیبایی اون نیست
امیدوارم بتونید همه تون این دنیا رو داشته باشید
دلتون شاد ٬ لبتون خندون
اورسا (۱۴ تیرماه ۱۳۸۸ )
---------------------------
پی نوشت : عاشق این شعرم...
You can travel the world
But you can't run away
From the person you are in your heart
You can be who you want to be
Make us believe in you
Keep all your light in the dark
You're searching for truth
You must look in the mirror
And make sense of what you can see
Just be
They say learning to love yourself
Is the first step
But you take what you want to be real
Flying on plains exotic locations
Won't teach you
How you how to feel
Beside the fact
That you are who you are
And nothing can change that believe
Just be
Cause now I know
Is not so far
To were I go
There's not this spot
Since this I feel
I need
To just be
Just be
I was lost
And I'm still lost
But I feel so much better
نمی دونم چرا ماها کور شدیم!دنیای به این بزرگی درون خودمونو نمی بینیم اونوقت نمی تونیم از دنیای بیرون دل ببریم...
منم امیدوارم!
با عرض سلام ما شما را به دیدن از ایران عکس-فقط عکس دعوت می نماییم تا از بهترین و زیباترین تصاویر روز دنیا دیدن نمایید
ایران عکس-فقط عکس دارای سابقه ای بیش از یکسال و بیش از 1000 ارسال که هر کدام دارای چندین عکس می باشد و بیش از یک و نیم میلیوم کاربر
افتخار دارد که شما ار ایران عکس-فقط عکس دیدن نمایید
منتظر شما هستیم ایران عکس-فقط عکس
درود
http://www.chashteha.blogspot.com
چه می کنه این ایرانی!
میگن یه روز جبرئیل میره پیش خدا گلایه میکنه که: آخه خدا، این چه وضعیه آخه؟ ما یک مشت ایرونی داریم توی بهشت که ... بقیه مطالب در بلاگ اندیشه[نیشخند]
یادت نمره سربزنی و نظر بدی که ناراحت میشم[عصبانی]
وقت کردی حتما بیا نظر هم یادت نره[گل]
سلام
فرزاد من خیلی بدم همش شک میکنم به تو...به این که واقعا ۲۰ سالته...حرفهات اصلا به سنت نمیاد جوری مینویسی انگار سال ها تحربه داری......
کاش اینجا جای نظر خصوصی داشت
فرزاد دوباره حرفات شبیه حرفای من بود!
من حس میکنم تومیتونی کمکم کنی!
پس کمکم کن
سلام فرزاد جان ! خوبی ؟ مرسی که به وبلاگم سر زدی ! وبلاگ قشنگی داری و مطالب خیلی زیبا !تقریبا تموم مطالبی که روی صفحه اصلی بود خوندم ! خیلی قشنگ می نویسی ! اما در مورد این مطلب آخرت باید بگم : حق با توئه ! خیلی وقتها آدم برای رویارویی با خودش و قبول واقعیت باید خیلی با خودش بجنگه ! من دقیقا می تونم بفهمم تو چی می گی ! خیلی وقتها آنقدر به اوج می رسی که یادت می ره نکنه یه زمانی سقوط کنی !
سلام فرزاد،
مرسی از نظری که توی وبلاگم دادی...
وبتو خوندم...جالب نوشتی...لینکت می کنم توی پیوندهای وبلاگم...
خواستی...تو هم لینکم کن...
راستی آپ کردم...خواستی یه سری بزن...